ثمین

دفتر عشق(شعر)

آنها که از دور نگاه ميکنند مي گويند:" تو چه کم داري؟"هيچ!!!"

و من باران اشکهايم را در ابرچشمانم پنهان ميکنمو با لبخند پوچي 

به نشانه تاييد سر تکان ميدهم

اما خودم ميدانم که هر گاه درون خود را ميکاوم به يک غم بزرگ  ميرسم
...  

و آن غم نبودن توست  

من در کنار همه تو را کم دارم

لیبب

+نوشته شده در برچسب:بدون تو,تنهای من,داود الماسیان,ثمین,عاشقانه ها,داود,دوستت دارم,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

كسے را مےخواهمـ، نمے یابمشـ

مےسازمش روے تصویــر تــو

و تو با یك كلمـﮧ فرو مےریزےاشـ

تــو هـمـ كسےمےخواهے، نمےیابیشـ

مےسازےاش روے تصویــر  منــ

و منـ نیــز بـا یکـ کلمـﮧ....

اصلا بیـا چیـــز دیگرے نسازیمـ

و تنـــ بـﮧ زیبایے ابهامــ بسپاریمـ

فراموش شویــمـ در آنچـﮧ هستــ

روے چمن‌هاےهــمـ دراز بكشیـمـ

بـﮧ نیلوفرهامـانـ فرصتــ پیچشــ بدهیـمـ

بگذار دست‌هـایمـ در آغوشــ راز شناور شونــد

رویاے عشق در همینــ حوالے مبهـمـ درد استـــ شایــد!


+نوشته شده در برچسب:تنهای من,داود الماسیان,ثمین,عاشقانه ها,داود,دوستت دارم,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |